Living 30s

زندگی در سی سالگی به همین سادگی

Living 30s

زندگی در سی سالگی به همین سادگی

حکایتی از گلستان سعدی

هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی؟  گفت خطایی معلوم نکردم،ولیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بیکران است و بر عهد من اعتماد کلی ندارند ، ترسیدم از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند، پس قول حکما را کار بستم که گفته اند : 

 

از آن کز تو ترسد  بترس ای حکیم          وگر   با  چنو صد  برآیی به   جنگ 

از  آن  مار   بر  پای   راعی    زند            که ترسد سرش را بکوبد به سنگ 

نبینی که چون گربه   عاجز  شود            بر آرد   به چنگال    چشم   پلنگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد