Living 30s

زندگی در سی سالگی به همین سادگی

Living 30s

زندگی در سی سالگی به همین سادگی

گپی با حافظ

گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم / گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم 

نیمه شبِ پریشب گشتم دچار کابوس‏ / دیدم به خواب حافظ ، توى صف اتوبوس

 گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى / گفتم: چگونه ‏اى؟ گفت: در بند بى‏خیالى  

گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى / گفتا که: مى‏سرایم شعر سپید بارى‏

گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى ؟ / گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایى 

 گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز / گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز  

گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده / گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده 

 گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟ / گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ / گفتا: خریده قسطى تلویزّیون به جایش 

 گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره‏ / گفتا: شده پرستار یا منشى اداره  

گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل / گفتا: که دست خود را بردار از سر دل 

 گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم‏ها / گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا  

 گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى / گفتا: پژو دوو بنز یا گلف تُک مدادى

گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى / گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى 

 گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره / گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره‏  

گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد / گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟
گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى / گفتا که: ادکلن شد در شیشه ‏هاى رنگى 

 گفتم: سراغ دارى میخانه‏اى حسابى / گفت: آن چه بود از دم گشته چلوگبابی

برگرفته از رادین بلاگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد