گفت هر رازی نشاید باز گفت جفت طاق آید گهی گه طاق جفت
از صفا گر دم زنی با آینه تیره گردد زود با ما آینه
در بیان این سه کم جنبان لبت از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
کاین سه راخصم است بسیار وعدو در کمینت ایستد چون داند او
گر دوسه پرنده را بندی به هم بر زمین مانند محبوس از الم